لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
یک عمر شاگردی کردم و برای لقمه ای نان بخور و نمیر رنج کشیدم. اما بالاخره به هر بدبختی که بود از شوفری نجات پیدا کردم و با گرفتن وام های سنگین بانکی یک کامیون خریدم.
یک عمر شاگردی کردم و برای لقمه ای نان بخور و نمیر رنج کشیدم. اما بالاخره به هر بدبختی که بود از شوفری نجات پیدا کردم و با گرفتن وام های سنگین بانکی یک کامیون خریدم.
روزی که خودرو را تحویل گرفتم همسر بیچاره ام که همیشه در مشکلات زندگی تکیه گاهم بود، با شوق و ذوق گفت: از این به بعد باید یک لقمه نان بخوریم و صد بار شکر بگوییم. افسوس من قدر زندگی ام را ندانستم و متاسفانه در دومین سفرکاری با زنی بزک کرده و فریبکار روبه رو شدم و این همه بدبختی و شرمندگی برایم درست شد.
مرد 37 ساله آهی کشید و افزود: 2 روز قبل در یکی از بنادر جنوبی کشور هنگام سرویس و تمیزکاری خودرو بودم که خانمی جوان با ظاهری زننده و بدحجاب جلو آمد و باب گفت وگو را باز کرد. او با عشوه گری های خود دلم را لرزاند و در حالی که لبخندی شیطانی بر لب داشت، به چشمانم خیره شد و گفت: اگر ایرادی ندارد یک زن تنها با شما همسفر شود؟
با شنیدن این جمله از زن روباه صفت به او خندیدم و بی درنگ جواب دادم: اگر افتخار بدهید با کامیون سفر کنید در خدمت شما هستیم. من موضوع را به شاگردم نیز اطلاع دادم و به او گفتم حواست را جمع کن چون کسی نباید از این مسئله بویی ببرد.
بعدازظهر آن روز ما پس از بارگیری آماده شدیم تا به راه بیفتیم. باور کنید لحظه ای که به داخل مغازه رفتم تا کمی تنقلات بخرم عکس همسر و دخترم را که داخل کیف پولم بود دیدم، تصمیم گرفتم زن غریبه را از خودرو پیاده کنم ولی وقتی خیلی جدی جلو آمدم تا به او بگویم پیاده شود، دوباره یخ غیرتم در آتش نگاه او ذوب شد و دلم لرزید.
من و شاگردم به همراه زن غریبه به راه افتادیم. او در طول مسیر با عشوه و ناز مزه پرانی می کرد و ...!
ما پس از دو شبانه روز به نزدیکی شهرستان بردسکن رسیدیم و در پارکینگ مشغول استراحت شدیم. در آن لحظه ناگهان تلفن همراه زن جوان زنگ خورد و او که پس از گفت وگوی تلفنی خیلی ناراحت شده بود به بهانه خرید تنقلات غیبش زد. وقتی به داخل کامیون برگشتم دیدم یادداشتی با این مضمون که در شهر منتظرتان هستم گذاشته است.
ما با تعجب از این موضوع به راه افتادیم ولی در ایست و بازرسی، پلیس خودرو را توقیف کرد و از داخل کامیون 42 کیلوگرم تریاک که داخل کیف مسافرتی زن جوان بود، کشف شد. من و شاگردم تازه فهمیدیم چه کلاهی سرمان رفته است.
حالا نمی دانم من بخت برگشته با این مشکل و آن همه قسط و وام بانکی چه خاکی بر سرم بریزم و چه بلایی به سر خانواده ام خواهد آمد؟
سرهنگ «حیدر مرزبان» فرمانده پلیس شهرستان بردسکن درباره این پرونده گفت: با توجه به سرنخ های موجود زن جوان نیز بلافاصله در حوزه استحفاظی این فرماندهی شناسایی و دستگیر شده است و تحقیقات از این متهمان همچنان ادامه دارد.
منبع: تابناک
روزی که خودرو را تحویل گرفتم همسر بیچاره ام که همیشه در مشکلات زندگی تکیه گاهم بود، با شوق و ذوق گفت: از این به بعد باید یک لقمه نان بخوریم و صد بار شکر بگوییم. افسوس من قدر زندگی ام را ندانستم و متاسفانه در دومین سفرکاری با زنی بزک کرده و فریبکار روبه رو شدم و این همه بدبختی و شرمندگی برایم درست شد.
مرد 37 ساله آهی کشید و افزود: 2 روز قبل در یکی از بنادر جنوبی کشور هنگام سرویس و تمیزکاری خودرو بودم که خانمی جوان با ظاهری زننده و بدحجاب جلو آمد و باب گفت وگو را باز کرد. او با عشوه گری های خود دلم را لرزاند و در حالی که لبخندی شیطانی بر لب داشت، به چشمانم خیره شد و گفت: اگر ایرادی ندارد یک زن تنها با شما همسفر شود؟
با شنیدن این جمله از زن روباه صفت به او خندیدم و بی درنگ جواب دادم: اگر افتخار بدهید با کامیون سفر کنید در خدمت شما هستیم. من موضوع را به شاگردم نیز اطلاع دادم و به او گفتم حواست را جمع کن چون کسی نباید از این مسئله بویی ببرد.
بعدازظهر آن روز ما پس از بارگیری آماده شدیم تا به راه بیفتیم. باور کنید لحظه ای که به داخل مغازه رفتم تا کمی تنقلات بخرم عکس همسر و دخترم را که داخل کیف پولم بود دیدم، تصمیم گرفتم زن غریبه را از خودرو پیاده کنم ولی وقتی خیلی جدی جلو آمدم تا به او بگویم پیاده شود، دوباره یخ غیرتم در آتش نگاه او ذوب شد و دلم لرزید.
من و شاگردم به همراه زن غریبه به راه افتادیم. او در طول مسیر با عشوه و ناز مزه پرانی می کرد و ...!
ما پس از دو شبانه روز به نزدیکی شهرستان بردسکن رسیدیم و در پارکینگ مشغول استراحت شدیم. در آن لحظه ناگهان تلفن همراه زن جوان زنگ خورد و او که پس از گفت وگوی تلفنی خیلی ناراحت شده بود به بهانه خرید تنقلات غیبش زد. وقتی به داخل کامیون برگشتم دیدم یادداشتی با این مضمون که در شهر منتظرتان هستم گذاشته است.
ما با تعجب از این موضوع به راه افتادیم ولی در ایست و بازرسی، پلیس خودرو را توقیف کرد و از داخل کامیون 42 کیلوگرم تریاک که داخل کیف مسافرتی زن جوان بود، کشف شد. من و شاگردم تازه فهمیدیم چه کلاهی سرمان رفته است.
حالا نمی دانم من بخت برگشته با این مشکل و آن همه قسط و وام بانکی چه خاکی بر سرم بریزم و چه بلایی به سر خانواده ام خواهد آمد؟
سرهنگ «حیدر مرزبان» فرمانده پلیس شهرستان بردسکن درباره این پرونده گفت: با توجه به سرنخ های موجود زن جوان نیز بلافاصله در حوزه استحفاظی این فرماندهی شناسایی و دستگیر شده است و تحقیقات از این متهمان همچنان ادامه دارد.
منبع: تابناک
تاریخ : شنبه 90/5/15 | 12:31 عصر | نویسنده : سیدسعیدبهروزجزین | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید